حالم به خوبی تو نمی شود
حال و هوای گریه دارم
نه!
دارم گریه می کنم !
زبانم بند آمده
فکر فردایی بی نشان
فکر شروع دوباره ام ،
که به نه ختم شد
فکر باز نرسیدن
باز اختتام یک رویا
باز فردای نحس یاد و خاطره
باز، امانم نمی دهد .
باز خواب و بیدار
باز بیداری در خواب
باز بالش خیس گریه
باز نگاه ترحم انگیز مادرم
باز، امانم نمی دهد .
باز رفتن تو جدی تر از همیشه
باز خیال برنگشتن تو
باز خیال تنهایی ،
ساعت دیدار روزها
کنار خیابان بی پایان
امان که هیچ
نفسم را گرفته است
حالا می روم تا تجربهُ تلخ و دیرین تنهایی را
با مزه ای تلخ تر از همیشه
از نو تجربه کنم.
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند . ( دکتر علی شریعتی)
نمی دونم قصدت نصیحت بوده یا نه!
ولی
آسوده باش حالم خوب است.فقط در حیرتم از چه هوای رفتن به جایی دور هی دل بی قرارم را پی آن پرنده می خواند!
سلام
امیدوارم خوب باشید.
........................................
حس آدما با گریه همراه. واسه همینه تو اوج شادی هم گریه میکنیم و تو غم هم اشک میریزیم.
دیدنه چشمای قرمز نشون دهندهی چیه؟ گاهی نمیدونم.
اما همه چیز تجربه است چه تلخ چه شیرین. که در هر صورت با پوزخند همراه.
...............................................
شاد و خورشید صفت باشید.
یا حق
ممنون که بازم وقت گذاشتی و شعر من رو خوندی.
حق با توی.به نظر منم چشم قرمز باید یه حسی رو با خودش داشته باشه.
بازم ممنونم.
یا علی
سلام. تو اگه این استعداد نصفه نیمه تو طنر نویسی زو ادامه بدی بهتز از اینه که پیام آور یاس و نا امیدی باشی رفیق
من برای تو هیچ پیامی ندارم
مجبورت نکردم که شعر منو بخونی
در ضمن اگه بازم به من سر زدی اسمت رو بگو
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند ...