مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

مردی که نمی خندد

فقط، کمی تا سپیدی راه هست...

پاییز!

هنوز سرمای پاییزآزارم نمی دهد

نمی دانم سرد نشده یا من فراموشی گرفته ام

هنوز برگ درختان کوچه ما

زیر پایم خش خش نمی کنند

امروز به خیابان شما آمدم

عجیب است

هیچ برگی به درختان کوچه تان نمانده بود

حالا هنوز بر نگشته

با خودم گفتم

حتما امروز صبح

رفته گر مهربان برگ ها را جارو کرده است

با خود به امید روزهای دیگر در پی

ریزش برگ های درختان کوچه مان بودم

که یادم آمد

درختان کوچه ما برگ ریزان نخواهند داشت

درختان کوچه ما همه سبزند

درختان کوچه ما همه کاج اند

و من نمی دانم از چه

ولی .....................

به بهانه خش خش کوچک برگی

تا پایان پاییز

هر روز

به کوچه تان می آیم .

 

باز گریه

 

 

حالم به خوبی تو نمی شود

حال و هوای گریه دارم

نه!

دارم گریه می کنم !

زبانم بند آمده

فکر فردایی بی نشان

فکر شروع دوباره ام ،

که به نه ختم شد

فکر باز نرسیدن

باز اختتام یک رویا

باز فردای نحس یاد و خاطره

باز، امانم نمی دهد .

باز خواب و بیدار

باز بیداری در خواب

باز بالش خیس گریه

باز نگاه ترحم انگیز مادرم

باز، امانم نمی دهد .

باز رفتن تو جدی تر از همیشه

باز خیال برنگشتن تو

باز خیال تنهایی ،

ساعت دیدار روزها

کنار خیابان بی پایان

امان که هیچ

نفسم را گرفته است

حالا می روم تا تجربهُ تلخ و دیرین تنهایی را

با مزه ای تلخ تر از همیشه

از نو تجربه کنم.

 

 

هنوز خسته ام

چیزی از شب نمانده

ساعت 11:30 است

با شروع صبح فردا

سفری را به سوی کویر آغاز خواهم کرد

سفری نرفته ، سفری بی خاطره

سفری به خار، به خواری و خستگی تنم

همیشه به عشق باران و به یاد و خاطر تو

 شمال را سفر کرده ام

ولی این بار نه!

نمی دانم می مانی یا نه

نمی دانم می دانی یا نه

ولی ....

محل قرارمان عوض شده

نمی دانم می آیی یا نه

ولی ....

اگر هنوز خاطره ای باقی باشد حتما

هه ....

دوباره به ساعت نگاه می کنم

و به بلیت اتوبوس با بلیت سریع السیر!!

می دانم که تا روشنای صبح نخواهم خوابید

در راه .....

در خیال .....

به چشمانت می نگرم

به لب های خشکت

به نگاه غم زده

به صدای سردت

نمی دانم کی می رسم ولی

نمی دانم کجا باید بمانم ولی

نمی دانم توان شب و روز کویر را دارم یا نه

ولی .............

می دانم

من به امید معجزه ای

تا آمدن باران ، تا بوسه ای دوباره

منتظرت خواهم ماند.