این مردم شب زده
دیریست که هیچ راهی به سوی خانه نمی یابند
این شهر روان زده
در تکاپوی رسیدن به چیزی است
که نمی داند چیست
شهر در هرزگی ، در تب،در افقی مرده می راند
و در کف سرد باتلاق ها فرو می رود
مردم سادۀ ما ، دیریست
خواسته های ناچیز خود را
به روزهای آن سوی دنیا سپرده اند !
حالا سالهاست که در این دنیای زیبا !
هیچ میوه ای طعم بهشت نمی دهد
به گمانم بهشت نیز خوابی دست نیافتنی باشد
آه ...
که دیگر هیچ بابونه ای
مرا خوش بو نمی کند ....
امشب این راه مه گرفته
به جایی ختم خواهد شد
که فردایش جنگی آسان در پی دارد
و من ....
تنها سرباز این جنگ
در صف پیاده خواهم بود
بی اسب و بی نفر ....
خسته ، زخمی....
با شمشیری که فقط دسته وغلافش باقی است
اینکه فردا چه خواهد شد
دیگر آزارم نمی دهد
چرا که ....
سال هاست مرده ام و می دانم
مذبوحانه سر را بالا گرفته ام
چرا که می دانم
دیگر نفسی برای این پیاده باقی نمانده
این جنگجوی نا بلد می داند
رقیبش با سربازانی بی شمار ....
آنهم سواره ....
با شمشیر های آماده ....
پای به میدان خواهد گذاشت .
.................................................
من....
سال هاست که شکست خورده ام
و فردا با پرچمی سفید
پیش خواهم آمد
و شکست را به تمامی ....
با صدایی بلند ....
به خفت.....!
اعلام خواهم کرد .
چرا که می دانم
این راه تاریک را
دیگر هیچ آفتابی روشن نخواهد کرد .
و این پایان جنگ خواهد بود :
حبس تا ابد ....
در زندانی که در و دیوارش ...
بوی تند آرزوهای ناکام و نا فرجام می دهد..... !
سلام احمد جان ....!
عیدت مبارک
امروز بر تکه سنگی بزرگ
روبروی خانه ات نشسته ام
می خواستم بگویم
دلم برایت تنگ است
بیشتر از همیشه
گوش می دهی....!؟
امروز اگر بودی
تمام شهر از آن ما بود ... !
یادت که می آید...!؟
امروز اگر بودی
این پنجره باز ...
این راه سبز و زنده بود
حالا که رفته ای ....
خنده گمشده ....
حالا که رفته ای ....
تمام جاده ها تاریک اند
حالا که رفته ای ....
فقط مردگان در خاک خوش حالند ...!
چرا که می دانم
آنها را در وجود مرده شان زنده می کنی
حالا که رفته ای ....
پایم سست ، دلم پر غصه ، پر گریه ....
حالا که رفته ای ....
من را در توهمی گیج وگنگ
تا ابد باقی خواهی گذاشت
تا شاید روزی ....
در دیاری دیگر ،در فصلی تازه ...
دوباره ببینمت ، ببوسمت و با تو ...
این راه بی پایان را آغاز کنم
آن روز که بیاید ....
جهنم را هم بهشت خواهیم کرد.!
تا آن روز...
منتظرم بمان.!